جدول جو
جدول جو

معنی لعنه الله - جستجوی لغت در جدول جو

لعنه الله
(لَ عَ نَ هُلْ لاه)
لحاه اﷲ. خدای تعالی او را لعنت کند. این جمله را معمولاً در فارسی بعد از نام کفار آرند: و انوشیروان حکایت مزدک لعنه اﷲ و بدمذهبی او شنیده بود. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 86)
لغت نامه دهخدا
لعنه الله
لعنت خدا. یا لعنه الله علی. . نفرین خدا بر... باد، این انار العنه الله در عقب و آن انارا رحمه الله ای محب. (مجالس العشاق) خدای تعالی او را (مذکر) لعنت کناد، این جمله را معمولا در فارسی بعد از نام کفار آرند: و انوشیروان حکایت مزدک لعنه الله و بد مذهبی او شنیده بود. یا لعنهاالله. خدای تعالی او را (مونث) لعنت کناد، لفظا او معنی. از نظر لفظ یا معنی: لفظ (تو خرمنی) ممدوح را لفظا او معنی استعارتی رکیک است و ترکیبی زشت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لوجه الله
تصویر لوجه الله
برای رضای خدا
فرهنگ فارسی عمید
(لَ نَ تُلْ لا هَِ عَ لَ)
نفرین خدای بر آن زن باد
لغت نامه دهخدا
(نِ مَ تُلْ لاه)
ابن محمود نخجوانی، معروف به شیخ علوان، از عرفای قرن دهم هجری قمری است، از اهالی نخجوان قفقاز بود و در آقشهر به سال 920 هجری قمری درگذشت. او راست: الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، دو جلد در تفسیر، شرح کتاب گلشن راز، هدایه الاخوان، در تصوف. (از الاعلام زرکلی ج 9 ص 12). رجوع به کشف الظنون ص 1292 و معجم المطبوعات ص 1849 شود
ابن احمد بن مبارک رومی، شهیر به روشنی زاده، از فضلای قرن دهم هجری قمری روم است و کتابی در لغت فارسی به ترکی به نام لغت نعمه الله رومی تألیف کرده است و به سال 969 درگذشته است. رجوع به فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ج 2 ص 265 شود
لغت نامه دهخدا
(لَ هُلْ لاه)
لعنه اﷲ. زشت روی کند و دور گرداند اورا از نیکی خدای تعالی و لعنت کند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وَ کَ / کِ دَ)
برای رضای خدا. برای خاطر خدا
لغت نامه دهخدا
(رَ هُلْ لاه)
در مقام دعا گویند، خدا نگاهدارد او را. (یادداشت مؤلف) : و مجدالملک به پارس بوده با جد این بنده که تقریر پارس می بست به ابتداء عهد کریم جلالی رعاه اﷲ. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 118)
لغت نامه دهخدا
(اَ عَزْ زَ هُلْ لاه)
در مقام دعا و بزرگداشت مستعمل است، یعنی خدای عزیز بدارد او را، ده یک. (آنندراج). جمع واژۀ عشر، بمعنی دهم حصه باشد از چیزی. (غیاث اللغات). جمع واژۀ عشر، یعنی ده یک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ عشیر، ده یک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ عاشر، بمعنی ده یک گیرنده و دهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ عشر، یک پاره از هر چیز که به ده قطعه پاره شده باشد. (از اقرب الموارد) ، نصیبهای قمار از شتران کشته، قوادم پر مرغ. (آنندراج). و رجوع به مفردهای کلمه شود.
- اعشارالجزور، حصه های شتر. (منتهی الارب). نصیب های شتر که به هفت جزء قسمت شود. (از متن اللغه).
- حساب اعشار، حسابی که در آن صحیح و اعداد کسر پیدا کنند.
- قدر اعشار، دیگ که ده پاره شده باشد. ج، اعاشیر. یا دیگ بزرگ که به کم از ده کس برداشته نشود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دیگ که به ده پاره قطعه شده یا دیگ که کم ازده تن نتوانند آنرا برداشت. (از متن اللغه). دیگ شکسته. (مهذب الاسماء نسخۀ خطی).
- قلب اعشار، دل ده پاره و شکسته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لَ نَ تُلْ لا هَِ عَ لَیْهْ)
نفرین خدای بر وی باد
لغت نامه دهخدا
(لَ عَ نَ هَُ مُلْ لاه)
خدای تعالی آنان را لعنت کناد
لغت نامه دهخدا
تصویری از لوجه الله
تصویر لوجه الله
به پاس خدا برای خدا برای رضای خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفظه الله
تصویر لفظه الله
یک سخن خدا
فرهنگ لغت هوشیار
بجان تو بزندگی و حیات تو سوگند بعمر تو بجان و زندگی تو. توضیح اشارت است بدین آیه: و لعمرک انهم لفی سکر تهم یعمهون. (سوره: 15 الحجر. آیه 72) از لعمرک کلاه تشریفش قم فاقذری قبای تکلفیش (سنائی) بر آورنده افلاک خواجه لولاک بفرق تاج لعمرک محمد محمود. (سروش محج)
فرهنگ لغت هوشیار
خدایش زشتروی گرداناد زشت روی کند و دور گرداند او را از نیکی خدای تعالی و لعنت کند
فرهنگ لغت هوشیار
خدا او را نگه داراد خدا او (مرد) را نگه دارد، گیسوش - راده الله - یک قیروان ظلام داندنش - صانه الله یک کاروان گهر. (قاآنی)
فرهنگ لغت هوشیار
زیور خدا پیرایه یزدان زینه الله نه اسب وزین باشد زینه الله جمال دین باشد، (حدیقه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعنه لله
تصویر لعنه لله
نفرین خدا بر... خدایش نفرین کناد خدایش شکنجه دهاد
فرهنگ لغت هوشیار
عزت خدا ارجمندی خداوندی -20 نامی است از نامهای مردان 0 توضیح در فارسی معمولا بصورت عزت الله نویسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عند الله
تصویر عند الله
نزد خدای درپیش خدا: ... و عندالله معاقب نخواهد گشت
فرهنگ لغت هوشیار